سلام دوستای گلم
اینم ادامه ی شعر
گفتمش در عشق پا بر جاست دل
گر گشایی چشم دل زیباست دل
دل ز عشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت :در عشقت وفا دارم بدان
من تو را دوست میدارم بدان
شوق وصلت بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خممارم بدان
با تو شادی میشود غمهای من
با تو زیبا میشود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل ز جادوی رخت افسون شده
جز تو هر یادی مدفون شده
عالم از زیباییت مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بحر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گلی زیبا نبود
خوبی او شهره ی آفاق بود
در نجابت در نکویی تاق بود
روزگار.............
سلام
با 2 آپ جدید منتظر حضور شما هستم
موفق باشی [گل]
این شعرم خیلی قشنگه
سلام دختر
کارت واقعا محشره
واقعا زیبا بود................
آفرین
سلام صفورا خانم شعر جالبی بود در ضمن من آپم زودی بیا
سلام با 2 آپ دیگه منتظر حضور پر مهرت
دیر نکنی!!
فعلا
گلکم مثل همیشه بی نظیری
سلام شعرت قشنگه . نه بابا . داشته سر به سرت میذاشته . مگه کشکه . از این خبرا نیست . اگه اینجوری بود که بلاگ من تا حالا باید نابود میشد . تازه تو هم که گفتی شعر خودت نیست .
dont wory baby . no problem. to be success