میخواهم باز هم از تو بنویسم...
کاغذ و قلم روزهاست که با احساس من غریبه است زیرا که تو نیستی و قلم
نمیخواهد از آخرین دیدار بنویسد و کاغذ نمیخواهد جدایی را به روی خود حک کند .
میخواهم از آن روز بارانی بنویسم روزی که در عین غریبگی نگاهت با چشمانم
آشنای دیرینه بود ...
روزی که تو بودی و من نبودم!
میخواهم از آن روز بهاری بنویسم روزی که تمام وجودم با تو آشنا بود ...
روزی که من بودم و تو نبودی!
میخواهم از آن روزهایی بنویسم که به تو نیاز داشتم و تو از من بی خبر بودی
روزی که چاره ای جز رفتن برایم باقی نمانده بود...
روزی که نبودم و نبودی!
پ ن : نبودنم ظاهریه میدونم که میدونی...
اینم میدونم که منو نمیخونی
سلام دوست خوبم.وبلاگ خیلی قشنگی دارید.خوشحال میشم اگه مایلید با هم تبادل لینک داشته باشیم. من رو میتونید به اسم غذاهای شرقی لینک کنید و بهم خبر بدین که شما رو به چه اسمی لینک کنم
سلام
خوبی؟
خیلی زیبا بود و در عین حال غم انگیز ...
نبودن اون چی .. اونم ظاهریه ؟
خدایا:
عزیزی که این نوشته را می خواند
بر بال آرزوهایش پروازکند
بار الها او را دریاب
در تمامی لحظات
مبادا خسته شود
غم ببیند
دلش را سرشار از شادی
وآنچه را به بهترین بندگان خود عطا میکنی
به او هم عطا کن
یاحق.........[گل]
بی معرفت کجایی؟
سلام دوست گلم...
ما یه وبلاگی زدیم که توش معنی آیه های قرآن رو مینویسیم.
خوشحال میشیم تبادل لینک کنیم.
ممنون
سلام
ممنون
شما اولین بازدید کننده و اولین نظر دهنده وبلاک من هستی
منو خوشحال کردی
من چند دقیقه پیش داشتم گریه میکردم ولی با نظر دادن شما فکر کردم که نباید گریه کنم چون هستن کسایی که میفهمن
خواستم بر غم بتازم فرصتی پیدا نکردم
فرصتی آمد به دستم مهلتی پیدا نکردم
خواستم در خلوتی با محرمی رازی بگویم
هم کلامی محرمی هم صحبتی پیدا نکردم
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم
چون تو پاک هستی
می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی
و وقتی که نیستی
بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم.............
زیباست
و زیبا بیان کردی