شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

.............

به حساب خودم این روزا تعطیل بودم که بشینم درس بخونم اما دیروز که به کارای  

 وامم و بانک و آرایشگاه تموم شد امروزم که با دکتر و بانک نصفش تموم شد... 

 

البته بین اینهمه اون قسمت آرایشگاه رو خیلی دوست دارم چون موهامو کوتاه کردم  

 راحت شدم و یه سری تغییرات هم رو رنگ موهامو و ابروهام دادم خلاصه یه  

 تنوعی شد واسم.... 

 

اما امروز خیلی بد بود هر موقع میرم بیمارستان و مطب دکتر یاد بدبختیا میفتم  

 من که تا امروز بجز سرما خوردگی دلیل دیگه ای واسه دکتر رفتن نداشتم 

 امروز مجبور شدم خون بدم  

 واااااااااااااااااااااااااای خیلی بد بود احساس بدی داشتم  

 

وقتی رفتم تو آزمایشگاه نشستم رو صندلی  فقط چشمامو بستم و به تو فکر کردم  

 تا ازم خون گرفتن وقتی چشمامو باز کردم یه سرنگ پر از خون دیدم آخ که  

 طاقت دیدن خون و محیط بیمارستان رو ندارم .... 

 

هنوز چسب روی دستم رو نکندم خیلی دستم درد میکنه.... 

 

امروز وقتی برگشتم خونه به مامان گفتم کاش بهم بگن سرطان دارم و چند وقت دیگه  

 میمیرم این واسم قابل تحمل تر از اینکه مجبور بشم باز هم برم دکتر ... 

 

ولی گاهی فکر میکنم اگه یه روز بمیرم دلم واسه خیلی چیزا تنگ میشه حتی  

 واسه وبلاگم تو هم که جای خودتو داری  

 

پ.ن : میون حرفام آرزو نمیکنم زود بمیرم اما آرزو میکنم زودتر از تو بمیرم چون   

 نمیتونم نبودت رو تحمل کنم 

 

دوست دارم روزی که میمیرم تو بغل تو باشم و واسه آخرین بار دستای گرمت  

 رو روی تنم حس کنم 

 دوست دارم به آخرین چیزی که نگاه میکنم چشمای قشنگ تو باشه 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
علی.م. چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:45 ب.ظ http://hobnob.blogsky.com

سلام چطوری؟
خدا بد نده؟ مریض شدی؟ خون دیگه واسه چی رفتی دادی؟
کلی نگران شدم دختر!!!!
اولا که حرف مُردن رو نزن که هنوز خیلی جوونی. اصلا فکرش رو هم نکن.
دوما ایشاااله که چیزیت نیست و دوباره سالم و سرحالو شاد میشی.
و در پایان ، اون جمله های آخریت خیلی قشنگ بودن.
منم دوست دارم قبل از اونیکه شریکمه بمیرم. البته حالا کو تاشریک!
امیدورام زوده زود مثل حال اولت بشی.
بای بای.

hamraze_eshgh چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.bia2faseleha.blogsky.com

vase chi bemiri?khoda nakone in harfa chiye...bayad 100 sal zendgi koni ba p.n....vasat doa mikonam ke moshkelatet zudtr hal she.

toure پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.toure.blogsky.com

salam
khoubi ?
na man sar mizanam
vali in chand vaghte kheili kheili gereftar boodam aslan vaght nemikardam ziad net biam,ishala dar ayande jobran mikonam ;)

علی اکبر جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
چطوری دختر شاد و شنگول
خوبی؟
آخ آخ گفتی منم موقع خون گرفتن احساس خوبی ندارم.. درکت می کنم ..
از دست این دکترها با این آزمایش گرفتنشون .. دستت که الان خوبه .. بعضی ها واقعا ناوادن تو خون گرفتن ..

هیچوقت اینطوری فکرنکن و اصلا هم به فکرت خطور نکنه همچین چیزی که خدا نکنه همچین اتفاقی بیفته .. میدونی آمپول هایی که به سرطانی ها میزنن چقدر دراور و زجر اوره .. نمیدونی که .. خدا نکنه هیچوقت ببینی ...
خوشم نیومد ازین قسمت نوشته هات ... بی مزه

چه حس عشقولانه ی قشنگی داری تو ... میدونم که تو تو عشقت صادقی ... امیدوارم که عاشق باشی و عاشقانه زندگی کنی ..

موفق باشی

میلاد جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ http://tamana.blogsky.com

وااااااااااااااااای سلام
خون دادی ؟ چته مگه ؟ نترس بابا ... اسم مردنم نیار بابا .... اه ینی چی ... چه معنی میده اصلن !!!!!!

میلاد شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ http://tamana.blogsky.com

سلاممممممممممممممممممم ... بابا من کجام بد اخلاقه !!! پوزش میطلبم ... خاستم مثلن با انرجی بنویسم .... هررررررر
بعدشم بدم میاد اومد میگی بمیرم دیگه ... بعدشم هیچی دیگه ... مواظب خودت باش (گل)
راستی این قالب کامنت رو عوض کن بتونم شکلک بزارم ... بی روحه !!! البته ببخشیدااااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد