چند وقته یه پسره با یه شماره ثابت۹۱۵به گوشیم زنگ میزنه
که پشت خط فقط به الو گفتن من گوش میده و هیچی نمیگه!!!
دیروز که زنگ زد رد تماس زدم و جواب ندادم بعد ده دقیقه یه اس ام اس به زبون
انگلیسی واسم فرستاد
نوشت میشه به من کمک کنی بهم زنگ بزنی منم گفتم:
No I am sorry بعد یه ربع باز اس ام اس داده که با هم دوست شیم و....
این وسط یه چیز خیلی واسم جالب بود اینکه پسره همش رو خودش فشار
میاورد که انگلیسی بنویسه !!! بابا بیخیال....
بعضی لغتهارو که اشتباه مینوشت و کلی فکر میکردم این چیه نوشته
هر اس ام اس نیم ساعت طول میکشید تا جواب بده ....
با خودم گفتم تو این چهار سال که گوشی دارم همه مدل مزاحم تجربه کردم جز این
مدلی!!!
اینم از عجایب....
صفورا خانوادهت در جریان هستند (گفتی هستند ولی دوباره سوال میکنم)
من خیلی مشکوکم!
خیلی قضیه بوداره!
سلام ممنونم از حضورت.
چه مزاحم تلفنی باکلاسی....
خوش بحال شما!
مزاحمتونم خارجین!
خودتونم که با کلاس!
الآن خودتون و مزاحمتون با هم میشین مدرسه
اونم از نوع با کلاسش یعنی غیر انتفاعی.
اونم احتمالا یه بدبخت خجالتی بود مثل من که اس میداد به تو
البته من اس نمیدم به کسی!!
راستی به نظر من خطتو عوض کن.
اگه بیشتر از 2 یا 3تا مزاحمی بهت زنگ میزنن بدون شمارت پخش شده و عوض کنی خطتتو بهتره.
همراه اول بگیر
سلام چطوری؟
عجب گیریه این پسره ها!!!
اصلا جوابشو نده. جواب اس ها رو هم اصلا نده.
شاید یه آشنایی کسی باشه میخواد واست دردسر درست کنه!!!
کم محلی کنی بهتره
ابجی بیخیال از این ادما زیاد هست
وبلاگ خیلی نازی داری خوشحاال میشم بهمنم سربزنی
به نظر من اون به هدفش رسید
هدف جلب توجه تو بود و اینکه بهش فکر کنی که با این پستی که نوشتی موفقیت طرف رو تایید کردی ببین ما پسرا چقده باهوشیم و خلاق
shayad p.n dashte emthanet mikrde....hatman shomarato dade be yeki az dostaye motmaenesh ke behesh bege toro emthan kone bbine to che aksol amali neshun midi...vase in kar mituni khatetu avaz koni un mughe age un shomare dobare behet zang zad malume ke kare p.n e
YA SHAYDAM yeki az ashnahat bashe...khoda midune ama be in harfi ke zadam ykam fkr kon...man hamin karu kardam natije gerftam...in nazaram bod hala hartor khodet salah miduni...
حتما ابجولی چرا که نه
صفورا جان
تو نبودی و من هر روز در انتظار تکرار خورشید،با شب از تو سخن میگفتم
از تویی که گویا میدانستم بودن و آمدنت را
کاش آن شبها بیشتر بودی تا امروز نبودنت را حس نمیکردم.
اما تو هستی ،کمی آنسو تر
کمی آنطرفتر از شبهای من
شاید در انتظار تکرار خورشید، همچون شبهای مرده من
تو آمدی تا عمق شب، به سراغ من
ومن که منتظرت بودم از تو حیرت نکردم که شاید آمدنت اتفاق بود
شاید یک اتفاق زیبا که مرا دید.
می توان آیینه بود و صدق را
تفهیم کرد
می توان خود را به یک لبخند هم
تسلیم کرد
می توان بر روی دشت بی کران قلب تو
نقشه ی جغرافیای عشق را
ترسیم کرد
می توان با یک سبد گلهای لبخند سفید
ائتلاف زرد غم یا درد را
تحریم کرد
کی توان در زیر سقفی از تفاهم دوستی
سهم اندوه دلت را با دلم
تقسیم کرد
می توان از اشک من طعم محبت را
چشید
عشق را در ذهن سخت سنگ هم
تفهیم کرد
می توان در امتداد جاده ی سبز وفا
در مسیر دل تمام خویش را
تقدیم کرد