شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

فارغ التحصیلی و منو تو و پت و مت و ....

درس و امتحان و کنکور تموم شد و تابستون و تعطیلیاش اومده اما من بجای اینکه  

وقت بیشتر داشته بشم وقتم کم شده قبلا فقط یه درس خوندن بود و تفریحشم آپ  

کردن وبلاگم اما الان یه عالمه کارا و برنامه های جور واجور دارم که کلی زمان  

میبره  

دو روزه که دارم واسه خونمون گل درست میکنم لذت خاصی داره اما به شدت  

زمان میبره هنوز تموم نشده یه روز دیگه هم باید واسش وقت بذارم چند تا کار  

عقب افتاده هم دارم که باید انجام بدم یه فکری هم واسه خودم بردارم که اینروزا  

اینقدریه جا نشستمو درس خوندم که لباسام داره واسم تنگ میشه باید یه فکر اساسی 

 بردارم نمیدونم کدوم نرمش و ورزش زودتر منو برمیگردونه به حالت قبلم دوست  

ندارم چاق بشم ...

 

وای توی هفته ی گذشته بهترین خبری که شنیدم خبره فارغ التحصیلیم بود چه لذتی  

داشت وقتی دیدم همه ی درسامو پاس کردمو دیگه از امتحان و مدرسه خبری نیست 

ولی خیلی عجیبه هندسه رو اصلا فکر نمیکردم قبول شم یه درس غیر حضوری که  

فقط تونستم یه هفته بخونمش و یاد بگیرم حتی یه درصد هم امید نداشتم قبول شم  

اصلا نمیخواستم برم نمره مو ببینم ..... 

آخ چی میشه خبره قبولی کنکورم هم بشنوم وای فکر کن قبول شم چه خوب میشه 

 بهم بگن خانوم مهندس....کی بشه اصلا فارغ التحصیلی دکترامو بگیرم اوووووف  

فکرشم هیجان انگیزه واسم 

 

پ.ن: پری روز رفته بودیم یه جایی که یه مغازه ی عروسک فروشی هم اونجا بود  

داشتیم دور میزدیم که چشمم به عروسک پت و مت افتاد خیلی با مزه بود یه  

عروسک کوچولو خیلی شبیه اونا نبود خوشگل و دوستداشتنی بود بهت گفتم نگاش  

کن چه بامزس گفتی دوسش داری و رفتی واسم بخریش فروشنده گفت فقط پت  

داریم مت رو دیروز یه نفر اومد خرید گفتم اشکال نداره منم همین یکی رو میخوام 

 رفتیم نشستیم من عروسکرو در آوردم بوسش کردم خیلی با مزه بود آخه..نمیدونم  

چی شد یه دفعه عروسکرو گرفتی پرتش کردی اونطرف انگار بهش حسودی کردی  

وای خیلی واسم عجیب بود بهم گفتی تو فقط باید منو بوس کنی منو بغل کنی من  

تعجب کرده بودم و فقط میخندیدم اما تو داشتی جدی میگفتی پاشدیم رفتیم اما تو  

هر چی میشد میگفتی اون پت عوضی رو نباید دوست داشته باشی!!! 

گفتم واقعا ناراحت شدی گفتی آره اگه میدونستم اینقدر بهش توجه میکنی حتی  اگه

اونجا خون گریه میکردی واست نمیخریدمش!!!!!!!! 

تو که اینطوری نبودی آخه اون فقط یه عروسکه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

گفتی نمیخوام کسی تورو ازم بگیره حتی یه عروسک باید همه ی توجهت به من  

باشه!! 

وای این تویی؟؟باورم نمیشه!!!! 

گفتی من که میدونم وقتی بری خونه تون کلی بغلش میکنی اما باید فقط منو دوست  

داشتی باشی نه اون عوضی رو !!!!!!! بابا بیخیال  

اما با این حرفات بدجوری ته دلم قند آب  میشد...  

هر روز که میگذره بیشتر از رو قبل دوستت دارم چون احساست نسبت به من بیشتر  

 میشه حساسیتت رو دوست دارم 

نظرات 5 + ارسال نظر
عموزنجیرباف شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://usklij.logsky.com

سلام گفتی جلفه پاکش کردم.
راستی چه خبر از کنکور؟
کی رتبه ها اعلام میشن؟
من حتما شیرینی می خوام. بخصوص اگه رتبه ات زیر هزار باشه. اوه دختر اگه بشه چی میشه؟
اونوقت میشی خانم مهندس.

hamraze_eshgh شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.bia2faseleha.blogsky.com

سلام...
وااای چه خوب...پ.ن خیلی عاشقته...
بیشتر اونایی که واقعا عاشقن اینجورین...
امدوارم بهم برسید

علی.م. یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ب.ظ http://hobnob.blogsky.com

خب بسلامتی فارغ التحصیل شدی. بهت تبریک میگم.
ایشاالله خبر قبولی کنکور هم میاد و یباره همشو با هم جشن میگیری.
ببینم این آقای مدیر چرا اینطوری شده!
درجه غیرتش خیلی رفته بالاها! به یه عروسک حسودی کرده!!!!!!!!!!!!!!!!! عجب
به نظرم این قضیه اگه ادامه داشته باشه خوب نیست. نمیخوام ناراحتت کنم ولی مرد که خیلی تعصبی باشه خیلی بده. شاید الان که توی هفته 2-3بار میبینیش زیاد معلوم نباشه ولی توی آینده اگه بهم متصل شدید و زندگی مشترکو شروع کردید رونمایی میکنه و حوصله تو سر میبره.
ایشاالله که اینطوری نمیشه ولی حواست باشه

و اما در مورد اینکه گفتم مطالب وبلاگتو واسش ایمیل نکن.
شاید اینکه همش از اون توی وبلاگ مینویسی و قربون صدقه اش میری اونو یه ذره پرغرور کنه. نمیگم دوست داشتن بده و نباید به طرف بگی دوستت دارم. برعکس خیلی هم خوبه. ولی هرچیزی باید سرجای خودش باشه
الان توی دوران مجردیتون زیاد فکر نمیکنم درست باشه ولی توی دوران زندگی مشترک هرچقدر که دلت میخواد قربون صدقه اش برو و بهش بگو دوستت دارم.
در کل اینا همش نظر شخصی منه. خودت هرکاری رو که میدونی درسته انجام بده.

خوش باشی آبجی

۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸۸ یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ


خداوندا

مرا یاری ده

تا قبل از اینکه در مورد راه رفتن کسی قضاوت کنم

قدری با کفش های او راه بروم ...

(دکتر علی شریعتی)

مهرداد دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

اولا کنکور قبولی... امید داشته باش محکم... نه اینکه بگی شاید و اگر و اما

و در مورد پت و مت والا چی بگم!!!
من سر حرفم هستم. اعتدال رعایت باید بشه
این که اینقدر حساسیت به عروسک نشون دادن خوب نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد