شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

زمان حال

اینروزا خیلی فکر کردم یادمه بهم گفتن تو آدمی هستی که توی زمان حال زندگی     میکنی چه خوب فهمیدن واسه همینه که ناراحتیهام و خوشی هام یه دفعه ای پیش       میاد.. وقتی امروزم بده همه چیز واسم بد میشه و وقتی خوبه این خوبی رو با همه وجودم  حس    میکنم و ازش بیشترین لذتو میبرم

از اون روزی که از هم دور بودیم یه سری چیزا تغییر کرده و من خوشحالم اون     دوری باعثه دلتنگی شد و این دلتنگی باعثه توجه بیشتر از طرف هر دومون شده به      هر حال هر اتفاقی هم بیفته ته تهش باز دوباره برمیگردم پیش خودت باز دوباره بغل      تو میشه امن ترین و آرامش بخش ترین جای دنیا باز دوباره میفهمم که هیشکس نمیتونه جای تورو توی قلبم بگیره هیچکس نمیتونه حتی یه ذره جای خالی تورو واسم پر کنه    حتی اگه بهتر از تو باشه

هیچوقت یادم نمیره روزی که بغل کردن تو واسم شده بود یه آرزو و الان که به آرزوم رسیدم قدرشو میدونم با همه این بالا و پایینا با همه بیوفایی روزگار نمیتونم عشقم به    تورو انکار کنم نمیتونم لذت با تو بودنو مخفی کنم

نمیتونم دوریتو تحمل کنم اگه دیر کنی اگه بهم زنگ نزنی اگه حالت بد باشه اگه یه آخ کوچولو بگی اگه ناراحت باشی اگه ... بدجوری نگرانت میشم بدجوری دلم واست پر میزنه

درست زمانی که فک میکنم نسبت بهت سرد شدم اتفاقی میفته که میفهمم بیشتر از قبل عاشقت شدم بیشتر از قبل تشنه ی بغلتم بیشتر از قبل بهت وفا دارم و بیشتر از قبل دلم میخاد باهات باشم تا آخرین نفس...

اگه تو باشی و دنیا نباشه میشه با تو همه دنیا رو حس کرد

همه  دنیا بیاد و تو نباشی  دلم دق میکنه با  این همه  درد

دوری و دوستی

دیروز که رفتی شدم مث بچه هایی که مامانشون دستشونو ول کرده عجیب بود توی  

اون جو احساس غریبی میکردم 

شاید خیلی وابستت شدم باورم نمیشد منی که تا چند دقیقه قبلش از دستت ناراحت بودم  

 وقتی رفتی دلم گرفت 

نتونستم دووم بیارم بهت اس ام اس دادم تا مطمئن شم ناراحت نیستی 

خیلی وقت بود که ازت دور نبودم تازه فهمیدم نمیتونم دوریتو تحمل کنم وقتی رسیدم  

خونه بهت زنگ زدم گفتی بغض کردی ازینکه نیستم ...شدم مثه قدیما دلم خواست  

پیشم باشی  

نمیدونم اما فهمیدم خیلی دوستت دارم فهمیدم نمیتونم احساسمو نسبت بهت انکار کنم

 آروم نیستم اما با شرایط الان خودمو وفق دادم دیگه مث قبلا اذیت نیستم چون میدونم  جمله ی این نیز بگذرد واقعیته 

دلیل آروم نبودنم اینه که هیچی سره جاش نیست سعی خودمو میکنم که خودم سر  

جایی که هستم باشم و واسه رسیدن به چیزایی که میخام با وجود همه ی مانع ها بازم تلاش کنم با اینکه میدونم این دنیا و چیزای توش ارزش هیچی رو ندارن

 توی دنیایی هستی که باید واسه نفس کشیدن هم پول بدی و این خیلی بده که هم نفس نداشته باشی این خیلی بده که تنها باشی

با اینکه به همه ی شرایطی که هست هر جور شده عادت کردم اما هنوز اون احساسی که داشتمو دارم هنوزم نتونستم بی تفاوت بشم به احساساته لطیفم به اون نیازه محبت با اینکه قابله کنترلش کردم اما هنوزم روم تاثیر داره

چیزی که اینروزا تونسته توی وجودم حس خوبی ایجاد کنه بودن کناره بچه هاییه که باشنیدن صداشون با دیدن نگاهشون آروم میشم چون اونا مثه شما نیستن پاکه پاکن با یه دل زلال که وقتی باهاشونم همه چیز یادم میره حتی بیمعرفتی های تورو

چن روزه شبکه آی فیلم سریال راه بی پایانو میذاره یادش بخیر چندین ساله پیش دنبالش میکردم نمیدونستم یه روز منم یه عشقی مث داستان اون فیلم واسم اتفاق میفته عشقی که هنوزم یادش واسم شیرینه

خاطرخواتم تا ته دنیا من باهاتم

پست قبلی فیلمی که منو یادتو میندازه رو گفتم حالا میخام ترانه ای که بیادت گوش  

 میدمو بنویسم 

 

دستاتو بذار توی دستم   خوشم وقتی با تو هستم        دوست دارم دل به تو بستم 

 دنیا رو شناختی         هستی آره تونزدیک هستی    عشقم با تو هستم 

 با من باشو بیا پیشم      از تو جدا نمیشم                بدون تو توی آتیشم  

 قلبم داره میلرزه         به عشق تو می ارزه           ای وای عاشق میشم

فیلم منو تو

آخرین سریالی که بعد از فرار از زندان ازش خوشم اومد سریال خاطرات یک خون  

 آشامه 

عشقی که توی اون فیلم دنبال میشه منو یاد تو و خودم میندازه  

گرچه همیشه اون مدل عشق آرزوم بود 

از دیدن اون فیلم انرژی میگیرم حیف که فقط نصفی از قسمتاش به دستم رسید   

شاید واقعیه تو خیلی هم قشنگ و دلچسب نباشه اما بودن با تو تویه رویا توی دیدن یه  

فیلم عاشقانه فیلمی که میتونه حرکتهای منو وقتی با توام نشون بده خیلی آرومم کنه و  

واسم قشنگ باشه  

دوستت دارم گرچه خیلی بدی