شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

آخر این جاده....

امروز یه روز متفاوت بود روزی که هیچ موقع نداشتم 

الان خیلی چیزا فرق کرده و وقت رفتن رسیده وقت خدافظی با خیلی چیزا مثل  

وبلاگم... وبلاگی که یه روز واسه التیام دردام راهش انداختم و درد و دلم رو توش  

مینوشتم و سبک میشدم 

حالا که دارم میرم میدونم دلم واسش تنگ میشه  

حس عجیبی دارم  

همه چیز داره تغییر میکنه و من یه جورایی دلشوره دارم 

ته دلم غوغاست این رفتن و تغییرات بعدش هنوز واسم غیر باوره واسم جا نیوفتاده  

که باید همه چیزو جا بذارمو برم  

زمان خیلی سریع تر از اونی که فکرمیکردم میگذره 

داره روزی میرسه که خیلی وقته منتظرش بودم اما حالا که داره میاد حس عجیبی  

دارم 

دلم واسه همه روزایی که داشتم تنگ میشه مخصوصا روزایی که تنهاییمو با وبلاگم پرمیکردم 

حالا دارم میرم تنهاییمو جای دیگه ای پر کنم جایی که واسم ناشناخته است....  

دلم واسه همه تون تنگ میشه اگه یه روز فرصتی بشه میام تک تک ازتون خدافظی  

میکنم اگه هم فرصت نشد که... 

از همینجا ازتون میخوام خواهر کوچولوتونو که حدود ۸ماه باهاتون بود رو دعا کنین  

که زندگی جدیدش آرامش بخش باشه  

دلم واستون تنگ میشه  

خداحافظ

......