شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

حواست نیست....

تو میخندی... حواست نیست 

من آروم میمیریم  .....

چه جذابی چه گیرایی .....

چه بی منطق به چشمات میشه عادت کرد  

تنم میلرزه و میری حواست نیست

حواسم هست و میمیرم حواست نیست  ......... 

.

همه ی زندگیم توی بی حسی قرار داره نه حس درد دارم نه حس خوشحالی 

همه چیز یه تکراره داره فقط میگذره بدون هیچ احساسی 

یادم رفته خواسته هام رو یادم رفته آرزوها و افکاره آینده رو  

نیستی نه تو نه هیچکس دیگه  

تنها سایه ای ازت هست که سیاهیش باعث میشه روبرومو حتی نبینم 

اما راضی ام چون تو خوشحالی تو آرومی  

شبهام پر تنهایی و روزهام پر از حرفای نگفته   

همیشه بی صبرانه منتظر آخرش بودم الان رسیدم آخرش و فقط یه دلتنگی واسم مونده  

با یه مشت خاطره  

مث یه سراب بودی که همیشه دنبالت بودم حالا که بهت رسیدم فهمیدم فقط یه تخیل بودی 

کاش یه تخیل باقی میموندی و تا آخر عمر دنبالت میبودم بهتر ازین بود که نصفه ی عمر  

برسم آخر راه